نوشته شده توسط : داود رزاقی راد

 - دکتر علیرضا  بایرامی ,مـَشـقِ آزاد  ,حلما 313,فرشته  مهربونی,هانی نجفی,یاس  سپید,نیما معیّری, یــ ه مَـــــــــرد ,ن ـــــــین ,صبا  ,و ن,محمد فاطمه , ایـــــرج  ,مصطفی فارسی پیرو ولایت,لطفعلی لطیفی,معلم زندگی, سید  ,کویر افلاک,مجاهدمقدس فدایی سید علی خامنه ای,سیّد سجّاد عَبدِ پروردگار,



:: برچسب‌ها: امام حسین علیه السلام , , , امر به معروف , , , نهی از منکر ,
:: بازدید از این مطلب : 622
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 20 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : داود رزاقی راد

 - بهرام شیرزاد,مـحــمـد  ـ,کویر افلاک,محمد  محب رهبری,نیلوفر ,پری حسینی,دختر  روستا,رها فدایی امام زمان و رهبر,رافا ,حضرت ماه ,محمد ,بهاء بی بها ,منتظر دوازدهمین پیشوا,گلی ,شاهد ضیا,مصطفی همسایه امام رضا ,مصطفی مهدوی,عاطفه دکتر ولایی,بنیامین هاشمی,آزاده مُحِـــب بانـــوﮮ یـــآس,



:: بازدید از این مطلب : 673
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 20 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : داود رزاقی راد

 

 -  پاسخگوی قرآنی,سید  تنها,محمد ,هدی هادوی,شاهد ضیا,کیا ,حاج منصور ,آرسام  کیان,حضرت ماه ,زهرا بیت الاحزان,رزا     ,رها فدایی امام زمان و رهبر,سمیه دختر آفتاب,کویر افلاک,یاس  سپید,بنیامین هاشمی,نرگس ,لطفعلی لطیفی,گلی ,فاطمه 000,



:: بازدید از این مطلب : 597
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 20 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : داود رزاقی راد

با سنگ هر گناه پرم را شكسته ام

آه ای خدا ، خودم كمرم را شكسته ام

نه راه پیش مانده برایم نه راه پس

پلهای امن پشت سرم را شكسته ام

من دانه دانه اشك خودم را فروختم

نرخ طلایی گهرم را شكسته ام

دیگر مرا نشان خودم هم نمی دهند

آیینه های دور و برم را شكسته ام

دنیا شكست خورده تر از من ندیده است

حالا به سنگ خورده ، سرم را شكسته ام

آرام كن مرا و در آغوش خود بگیر

حالا كه بغض شعله ورم را شكسته ام

راهم بده به باغهای شجرهای طیبه

من توبه كرده ام ، تبرم را شكسته ام....

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: با سنگ هر گناه پرم را شکسته ام , , , من توبه کرده ام تبرم را شکسته ام ,
:: بازدید از این مطلب : 536
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 20 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : داود رزاقی راد

الهی


توانگری را به دیدنخانه

خوانده ای، ودرویشان را به

دیدار خداوندخانه؛

آنان سنگ و گل دارند،

اینان جان و دل ؛

آنان سرگرم در صورتند

و اینان محو درمعنا ؛

خوشا آن توانگری که درویش است!

 



:: برچسب‌ها: الهی , , , انان سنگ و گل دارند , , , اینان جان و دل , , , خوشا ان توانگری که درویش است ,
:: بازدید از این مطلب : 476
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 20 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : داود رزاقی راد

 

گفتم که از فراغت عمریست بی قرارم

گفت از فـــراق یاران من نیز بی قرارم

گفتم به جز شما من فریاد رس ندارم

گفتا به غیر شیعه من نیز کس ندارم

گفتم که یاوررانت مظلوم هر دیــارند

گفتا مرا ببینند مظلــــــــــوم روزگارم


گفتم به شــــیعیانت آیا پیـــــام داری

گفتا که گفته ام من هر دم در انتظارم

گفتم که ای امامم از ما چرا نهانــــــی

گفتا به چشم محرم همواره آشکارم

گفتم به چشم انوار آیا که پا گـــذاری

گفتا که شستشو ده شایدکه پا گذارم
 
 


:: برچسب‌ها: گفتم که از فراقت عمریست بی قرارم ,
:: بازدید از این مطلب : 895
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 4 خرداد 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : داود رزاقی راد

شولایی از نور بر شانه ‏ات می‏اندازی

و دست در دست عاشقان طریق،

در حلقه مشتاقان به سماعی ازلی دست می‏گشایی.

پایکوبی می‏کنی در فضایی که از هر زاویه‏ اش،

عطر خاص ‏ترین دقایق هستی جاری‏ست.

دست افشانی می‏کنی

در لحظاتی که هیچ کس را بدان راه نیست.

شعله روشن کرده ‏ای با دستان نیازی

که به درگاه خداوند دراز کرده ‏ای.

در فضای قرب بال گشوده‏ اند؛ آزاد و رها.

با فکر رسیدن به معبود در ذهن،

تو را همراه خویش بالا می‏برند.


دستان نیازت طلب می‏کند

نازی را که خداوند بر عاشقان خویش عنایت کرده است.

و تو همراه دیگر عاشقان حلقه شوق،

چشم بر الطاف الهی دوخته،

بر لب جاری می‏کنی ذکر سبزی را

که جز تقاضای قرب الی الله نیست.

تو خدا را می‏خوانی تا خداوند نیز تو را بخواند

و در آغوش لطفش جای دهد تو را

«ادعونی استجب لکم»

و تو می‏خوانی خدای خویش را.

و تو صدا می‏زنی خالق زمین و زمان را.

و تو طلب می‏کنی لطف بی‏کران پدید آورنده آفرینش را.

و تو بازگو می‏کنی نیاز ازلی خود را به خداوندت،

به معبودت؛ به او که لایق ستایش است

و سزاوار تمجید، به او که کریم است و رحیم،

به او که بزرگوار است و ستّار.

تو با دیگر عاشقان حلقه شوق در روزهایی سبز،

در روزهایی که معتکف حرم عشق یار شده‏ اید،

خدای را می‏جوئید.

این روزها را غنیمت می‏دانید و به اعتکاف می‏نشینید

روزهای سپاسگزاری از خالق خویش را.

تو به جمعی می‏روی که در عین کثرت، اوج وحدت است.

سه روز با خودت خلوت می‏کنی

تا در خدا غرق بشوی و در تفکری عمیق به سر ببری؛

تفکر در ذات الهی.

این روزهای بلند مرتبه را قدر می‏دانی؛

روزهایی که به عطر دل‏انگیز روزه داری تو و همراهانت

آغشته است و با مُهر سبز تبسم،

روزه‏ هایتان رنگ و بویی خاص می‏گیرد،

روزهایی که نمازهایت آنقدر به خدا نزدیک می‏شوند

که صدای لبیک را به گوش خویش به وضوح می‏شنوی،

روزهایی که تو را خوانده ‏اند

به خلوتی برای تفکر در معنای حقیقی شوق،

وصل و عشق....
 

 

 



:: برچسب‌ها: اعتکاف ,
:: بازدید از این مطلب : 549
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 4 خرداد 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : داود رزاقی راد

 

اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج

تویی بهانه ی آن ابرها که میگریند

بیا که صاف شود این هوای بارانیـــ

تو از حوالی اقلیم هر کجاآباد

بیا که میرود این شهر رو به ویرانیـــ

کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق

بیا که یاد تو آرامشی ست طوفانیـــ
 
 
 

 

 



:: برچسب‌ها: بیا که می رود این شهر رو به ویرانی ,
:: بازدید از این مطلب : 685
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : داود رزاقی راد

 

 

 

 

 

جمعه جمعه می گـذرد

و تنـها به انـدازه ی یـک دعــا،

آن هـم از سـر عــادت!

بـه تــو نـزدیــک می شویـم...

حال اینکـه، تــو جمعه به جمعه منتظـری،

منتظـر رجعـت...!

نه رجعـت خـود از پس غیبت، بلکه رجعـت مــا از سیئات.

و ما گناه به گناه ز تو دور می شویم...

آن هـم از سـر عــادت!

 

 



:: برچسب‌ها: اللهم عجل لولیک الفرج ,
:: بازدید از این مطلب : 597
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 ارديبهشت 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : داود رزاقی راد

 

می‌گویند پسری در خانه خیلی شلوغ‌کاری کرده
 
بود.
 
همه‌ اوضاع رابهم ریخته بود.وقتی پدرواردشد،مادر
 
شکایت او را به پدرش کرد.
 
پدرکه خستگی داشت، شلاق را برداشت.
 
پسر دید امروز اوضاع خیلی بی‌ریخت است،
 
همه‌ی درها
 
هم بسته است، وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر
 
دید
 
کجا فرار کند؟ راه فراری ندارد!
 
خودش را به سینه‌ی پدر چسباند. شلاق هم در
 
دست
 
پدر شل شد و افتاد.
 
شما هم هر وقت دیدید اوضاع بی‌ریخت است به
 
سوی
 
 
خدا فرار کنید.
 
 
«وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله»

هر کجا متوحش شدید راه فرار به سوی خداست.

مرحوم حاج اسماعیل دولابی
 
 
 
 - پانیذ نصیریان,محب امام زمان,ژاله ج,پسر  آسمان,فرشته نکویی,تارا محمدی,نگار سامی,مسافر کوچولو ,زهرا جون آریامنش,یاشگین ,ناردانا یوسفی,نازنین اکبری,آنا محمدی,مرتضی ابراهیمی,نسترن مرادی,گیلدا سرمد,مرغ باغ ملکوتم   نیم از عالم خاک,اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست
 
 


:: برچسب‌ها: به سوی خدا ,
:: بازدید از این مطلب : 725
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 21 ارديبهشت 1392 | نظرات ()